جدول جو
جدول جو

معنی زبان سوخته - جستجوی لغت در جدول جو

زبان سوخته
(دَ/ دِ)
کنایه از پشیمان شده. زیان دیده. آسیب دیده. لب سوخته. دل سوخته. دماغ سوخته:
زبان سوخته دشمنش چون چراغ.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ تَ / تِ)
شکریا قند را بر آتش با کمی آب ذوب کنند و آن پس از تبلور رنگ سرخ نزدیک به سیاه گیرد و سپس آب بر آن ریزند تا بار دیگر حل شود و نوشند و آن برای اسهال و هم بعضی امراض فم المعده سودمند است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قبا سوخته
تصویر قبا سوخته
کپاه سوخته اندوهگین شاد نما
فرهنگ لغت هوشیار